آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
** اووووووووف**
گاهی اوقات همینی که هستی را دوست دارم وگرنه بهتر از این را همه دوست دارند ...
از تو مهربانتر کیست که دردهایم را با او در میان بگذارم و زخمهای دلم را پیش رویش بشمارم ؟
از تو آئینه تر کیست که هزار توی روحم را به من نشان دهد، بی آنکه سرزنشم کند؟......... ![]() در روزهایی که ابرها بی وقفه بالای سرم راه می روند، جز تو چه کسی زیر درخت می ایستد و برایم ترانه می خواند؟ ..... ![]() در شبهایی که ماه و ستارگان و آتشکده ها و فانوسها هر یک به سویی می گریزند، جز تو چه کسی شمعی در دلم روشن میکند؟...... خوب من ..... مرا به خاطر همه نامه هایی که برای تو ننوشتم ، ببخش !...... مرا به خاطر همه آوازهایی که برای تو نخواندم ، ببخش !.... ![]() مرا به خاطر همه لبخندهایی که زندانی کردم و از تو دریغ داشتم ، ببخش !.... مرا به خاطر آغوشی که از تو دریغ کردم ، ببخش !.... من میتوانستم در یک بعداز ظهر زیبا شاخه گلی به تو هدیه دهم ، اما پاییز اجازه نداد.... من میتوانستم در یک صبح تازه سرم را روی شانه هایت بگذارم و گریه کنم ، اما غرورم اجازه نداد .... ![]() من میتوانستم عشق و معانی واقعی زندگی را با تمام وجود درکنارت احساس کنم ، اما ..... بهترینم ... صدایم را ببخش ! لبهایم را ببخش ! اشکهایم را ببخش !.... از تو مهربانتر کیست که سرگذشت دستهایم را برایش بنویسم و از فاصله ها گله کنم ؟... ![]() از تو آئینه تر کیست که قامت بر قامتش بایستم و احوال دلم را بپرسم !..... از تو مهربانتر کیست ای مهربان؟؟؟.... نظرات شما عزیزان:
|
|||
![]() |